(روزنامه ايران - 1395/11/12 - شماره 6422 - صفحه 12)
* ابتدا از هر دو میهمان تقاضا داریم که تصویری از وضعیت و رویکرد جریانهای سیاسی متبوع خود ارائه بدهند، با این توضیح که تجارب انتخاباتی 92 و 94 چه بود و این تجارب چه تأثیری بر فرآیندها و کنشهای انتخاباتی در سال 96 خواهد گذاشت؟
** منصوری: مسیر پیش روی اصلاحطلبان در سال 96 ادامه گامهایی است که در سالهای 92 و 94 برداشتهاند. در انتخابات 92 ضمن اینکه استراتژی اصلاحطلبی مدنظر جریان اصلاحات بود، اما به لحاظ رویکردی، این دغدغه جدی هم مطرح بود که منافع ملی کشور تأمین شده و بحرانهای پیش رو که با رویکرد دولتهای نهم و دهم برای کشور به وجود آمده بود، رفع شود. در سال 92، اصلاحطلبان با این دغدغه، یعنی با رویکرد حفظ منافع ملی و نه منافع جناحی و باندی به انتخابات ورود کردند. هدف، حاکم شدن رویکردی در قوه مجریه بود که در سیاست داخلی و خارجی به نماد تغییر تبدیل شود.
این گفتمان باعث شد که دغدغه ما این نباشد که حتماً یک اصلاحطلب، نامزد ما باشد. هدف ما این بود که بدون هیچ پیش فرضی، از بین دو نامزد موجود، یعنی دکتر عارف و دکتر روحانی، به ائتلاف برسیم. از این رو براساس یک مکانیزم مورد توافق، آقای روحانی نامزد واحد جریان اصلاحات شد. روحانی نه ادعا داشت که اصلاحطلب است و نه ما اعتقاد داشتیم که او اصلاحطلب است. او شخصیتی داشت که فکر میکردیم میتواند تغییرات لازم را در کشور ایجاد کند و بحرانها را کنار بزند. این رویکرد، یعنی توجه به صندوق رأی و انتخابات و استفاده حداکثری از این ظرفیت برای تقویت منافع ملی کشور و دور کردن کشور از بحرانها، در انتخابات 94 هم تقویت شد.
البته تداوم ائتلاف 92 در سال 94 دارای تفاوتهایی بود، زیرا انتخابات مجلس پیچیدگیهای خاص خود را دارد. در 92 شکل دادن به ائتلاف سادهتر بود، زیرا تنها دو نامزد مطرح بودند و متقاعد کردن یک نامزد که به نفع دیگری کنار برود، کار سادهای بود. اما در انتخابات مجلس با 290 کرسی مواجه بودیم که در کنار تعدد نامزدها، در نهایت باید به یک فهرست واحد در حوزههای انتخابیه میرسیدیم، البته اصلاحطلبان پیشبینی میکردند که بخش عمدهای از نیروهای آنان اجازه ورود به انتخابات را نخواهند داشت که این پیشبینی درست از آب درآمد. در چنین شرایطی، ما شاهد چالش جدیدی بودیم؛ یعنی این مسأله که با نامزدهای باقی مانده چطور میخواهیم ائتلاف را حفظ کنیم و برای 290 کرسی نامزد معرفی کنیم؟ اما مقدم بر نامزدها، مسأله اصلی ما ائتلاف بود.
به عبارت دیگر، سرمایه جدیتر ما در انتخابات، سامانه و ساختار ائتلافی بود که در انتخابات 94 چه در تهران و چه در سایر حوزههای انتخابیه شکل گرفت. اتفاقاً همین سامانه بود که نه به صورت کاملاً دموکراتیک، بلکه به شکلی کاملاً متناسب با اقتضائات، توانمندیها و ظرفیتهای موجود، توانست فهرست ائتلافی را در اکثر قریب به اتفاق حوزهها حفظ کند، آن هم باوجود ردصلاحیت گسترده نامزدهای ما. به همین دلیل بود که فهرست امید هم اصلاحطلبان را در خود جای داد و هم اصولگرایان میانه رو و معتدل را، آن هم به این دلیل که مطالبه ما در مجلس دهم، شکلگیری مجلسی با تندرویهای کمتر، اتخاذ تصمیمات عاقلانهتر و همراهی بیشتر با دولت بود. این مطالبه، توانست دامنه و گستره نامزدهای ما را بیشتر کند که در نهایت با شکلگیری فهرست ائتلافی، مجلس دهم شکل گرفت که دارای تفاوتهای بسیار مهمی با مجلس نهم است. در انتخابات 96 نیز، چه در شوراها و چه در ریاست جمهوری، این رویکرد ائتلافی ادامه خواهد داشت، اما گفتمان غالب در انتخابات 96 چه باید باشد، مسألهای است که در ادامه به آن اشاره میکنم.
* آقای سلیمی نمین، در سالهای 92 و 94 چه بر اصولگرایان گذشت و این تجارب چه درسهایی برای این جریان در سال 96 به دنبال دارد؟
** سلیمی نمین: اگر سیر حرکت اصولگرایان و اصلاحطلبان در انتخابات را مطالعه کنیم، شاهد نوعی فاصله گرفتن از مبانی ارزشی در این جریانها هستیم. این جریانها، در آستانه انتخابات مبانی خود را بیان و عرضه نمیکنند، بلکه با مطالعات میدانی و براساس مطالبات مردم، شعارهای خود را تنظیم میکنند. این امر شاید چندان ایراد نباشد، اما یک نوع عدول از رشد انتخاباتی محسوب میشود، بویژه برای رشد مردم در انتخابات.
جریانهای سیاسی در انتخابات باید دیدگاههای خود را براساس مبانی نظری خود تبلیغ و بیان کنند، هرچند توجهی هم به مسائل و نیازهای مقطعی جامعه داشته باشند؛ اینکه در مقطع انتخابات، کاستی مبرم جامعه چیست، باید مورد توجه جریانهای سیاسی قرار بگیرد، اما این امر نباید موجب شود که مبانی نظری جریانها که اساساً حرکت خود را بر این مبانی استوار کردهاند، آنقدر به حاشیه برود که در نهایت، انتخابات شناخت لازم را به جامعه منتقل نکند. زیرا معتقدم که انتخابات، بیش از هرچیز باید شناختی را به جامعه عرضه کند و اصل قدرت زیاد مهم نیست. قدرت اساسی مردم هستند که پایدارند، اما مجالس و دولتها ماندگار نیستند. از این رو باید در هر انتخاباتی، اصل را رشد جامعه تعریف کرد و پیوستگی رشد را در جامعه دنبال کرد. اما مشکل امروز ما رشد عرفی گرایی در عرصه سیاست است، عرفی گرایی که هدف را کسب قدرت قرار میدهد و نه رشد جامعه و این فاجعهآمیز است.
* بحث شما نظری است، درحالی که ما روی مصادیق و عرصه واقعی سیاست بحث میکنیم.
** سلیمی نمین: خانم منصوری به تحولات انتخاباتی اشاره کردند. درحالی که مسأله این است که با یک مطالعه گذرا درباره انتخابات 94، درمییابیم که بسیاری از پیوندها یا ائتلافها برای مردم قابل هضم و فهم نیست. به عبارت دیگر، پیوندها و ائتلافها براساس مبانی قابل فهم نیست، مبانی که انتظار داریم مورد احترام و مورد توجه قرار بگیرد.
* این نقد و نقض را در هر دو جریان میبینید یا تنها در میان اصلاحطلبان؟
** سلیمی نمین: این را فقط در جریان اصلاحطلب میبینم. جریان اصولگرا در این زمینه دقت نظر بیشتری داشته و حاضر نشده است تنها به عواملی توجه داشته باشد که باعث افزایش قدرت او میشود و به مبانی خود توجهی نداشته باشد. با مثالی روشن میشود، جریان اصلاحطلب درباره قتلهای زنجیرهای، جنجالی تاحد بحران در کشور ایجاد کرده و آقای هاشمی و وزیر اطلاعات وقت را عامل قتلها دانست، اما در ائتلاف انتخاباتی 94 میبینیم که آقای دری نجف آبادی در فهرست ائتلاف قرار میگیرد یا آن حرکت در دولت اصلاحات، یک حرکت بیمبنا، سیاسی و فاجعهآمیز قدرت طلبانه بوده یا امروز این حرکت بیمبنا است.
یا آقای دری در آن زمان فرد وجیه، اصیل و خدوم بوده و براساس منافع سیاسی بیاعتبار شد، یا آن زمان نسبت به ایشان خطا شده باید اعلام شود؟ زیرا وقتی دری نجف آبادی در فهرست ائتلاف قرار میگیرد، جامعه دچار سردرگمی میشود و این سؤال مطرح میشود که عرفی گرایی را تا بدان حد پیش میبریم که هر زمان، تنها براساس قدرت مسائل را میسنجیم؟ یعنی دیروز افزایش قدرت ما ایجاب میکرد که به دری نجف آبادی حمله کنیم، اما امروز افزایش قدرت ما ایجاب میکند که او را در فهرست ائتلاف به جامعه معرفی کنیم؟ چنین رویکردی، انتخابات را به سویی میبرد که اصلاً رشد جامعه به فراموشی سپرده شود. درحالی که ائتلاف باید براساس مبانی باشد و ائتلاف بدون مبانی معنا ندارد.
* علاوه بر نقد صحبتهای خانم منصوری، بفرمایید که کارنامه اصولگرایان در سالهای 92 و 94 را چگونه ارزیابی میکنید؟
** سلیمی نمین: اصولگرایان به لحاظ تشکیلات بسیار ضعیف یا غیرمعتقد به مبانی وحدت هستند، زیرا اگر به دنبال ائتلاف یا وحدت هستید، حتماً باید به نظرات جمع یا اصول کار جمعی پایبند باشید که این امر نیازمند این است که برخی از نظرات خود عدول کنند. اصولگرایان در انتخابات 92 و حتی 94 در این زمینه ضعف جدی داشتند. البته اصولگرایان در این دوره گام برجستهای برداشتهاند. این گام، هم اصول کار جمعی را پررنگتر میکند و هم دخالت تودههای یک جریان سیاسی در تصمیمسازی را گسترش میدهد و این دخالت را تشکیلاتی میکند، البته اصلاحطلبان هم این ضعف را داشتند، اما آنان دارای بازوی قدرت اعمالی هستند یعنی برخلاف گفتههای خانم منصوری، آقای عارف براساس یک کار جمعی کنار نرفت، بلکه براساس یک اعمال قدرت تشکیلاتی کنار گذاشته شد.
حتی بسیاری از اهل فکر اصلاحطلب این حرکت را فاجعهآمیز خواندند و گفتند که فکر، قربانی قدرت شده است. از همین جا، تأکید میکنم که اگر اصل را قدرت قرار بدهیم، به انحراف رفتهایم. یعنی اگر دغدغه جریانهای سیاسی تنها کسب قدرت باشد، حتماً از ماهیت تهی خواهند شد. اصلاحطلبی یک فکر، اندیشه و گرایش را تعریف میکند. اما اگر دغدغه اصلاحطلبان تنها حفظ یا کسب قدرت باشد، فاجعهآمیز خواهد بود کما اینکه در سالهای 92 فاجعهآمیز بود. این امر در سال 94 هم تکرار شد. امروز، همان طور که اصولگرایان تلاش میکنند ضعف خود را جبران کنند، این امیدواری وجود داشت که اصلاحطلبان هم برای جبران انحرافات خود، گامهایی بردارند.
* خانم منصوری، دستاورد اصلاحات در 94 و 92 و اساساً نکته کانونی صحبتهای شما، ائتلاف بود. اما آقای سلیمی نمین اتفاقاً همین نقطه را مورد نقد قرار دادند و گفتند این ائتلاف نمایانگر دور شدن از مبانی فکری است. اشارهشان هم به حضور اصولگرایان میانه رو در فهرست امید است. پاسخ شما چیست؟
** منصوری: این گفتوگوها میتواند مفاهمهای ایجاد کند که تا از طریق آن، به چارچوب روشن و مشخصی در انتخابات برسیم و جناحهای سیاسی ضمن رعایت حقوق هم، بپذیرند که در چارچوب رقابت آزادانه، عادلانه و قانونی در انتخابات شرکت بکنند و مبدأ و منشأ اصلی تصمیمگیری و نتیجه، صندوق رأی باشد. گذشته از این، اینکه اصولگرایان پذیرفتهاند که باید به صورت جبههای یا تشکیلات فراگیر و ائتلافی در انتخابات حرکت کنند، نقطه مثبتی است و میتواند به شکلگیری رقابتی سالم کمک کند.
این ائتلاف میتواند به تبیین این امر منجر شود که هر جریان سیاسی برگرفته از یک گفتمان است و باید گفتمان خود را به جامعه عرضه کند و اگر نامزد او رأی آورد، درنهایت خود را ملزم به پاسخگویی بداند. این امر باعث افزایش اعتماد مردم به صندوق رأی و نهادهای انتخابی شده، مشارکت و اثرگذاری مردم را بیشتر میکند و نهاد انتخابی را پاسخگوتر میکند. اما آنچه آقای سلیمی درباره ائتلاف اصلاحطلبان به آن اشاره کردند، آن چیزی نیست که در واقعیت اتفاق افتاد. حداقل به عنوان کسی که در بطن شکلگیری ائتلاف بود، این را نقض میکنم. اصلاحات یک راهبرد برای اصلاح روندها و رویکردها، چه در ساختار قدرت و چه در ساختار جامعه است. در نگاه به آینده باید نقدها و ضعفهای خود را برطرف کند و به همین منظور، باید ظرفیت اصلاحپذیری در خود را نیز داشته باشد.
علاوه بر این، اگر این واقعیت را بپذیریم که جریان اصلاحات در انتخابات از یک زمین بازی و عرصه رقابت برابر برخوردار نیست، مفهوم ائتلاف شکل گرفته برای ما روشنتر میشود. رقابت نابرابر، اتفاقاً زمینه گستردهتر شدن دامنه ائتلافها را فراهم کرد. وقتی از اصلاح روندها و رویکردهای نامطلوب و حرکت به سمت عملکرد بهتر سخن میگوییم، به این معنی نیست که رئیس جمهوری حتماً باید اصلاحطلب باشد، بلکه باید دارای این ظرفیت باشد که در یک نگاه حداقلی بتواند رویکردهای قبلی را اصلاح کند و کشور را یک گام به سمت بهبود وضعیتهای داخلی و خارجی پیش ببرد. ضمن اینکه معتقدیم در انتخابات 84 هم ما اشتباه کردیم و هم اصولگرایان. اشتباه ما تاکتیکی و اشتباه اصولگرایان استراتژیک بود.
ما یاد گرفتیم که باید ائتلافی حرکت کنیم، نکتهای که در سال 84 به آن توجه نشد. اشتباه جریان اصولگرا نیز این بود که سراغ هر نامزدی رفت تا بتواند نامزد اصلاحطلبان را شکست بدهد و فکر نمیکرد که با رفتن به سمت نامزدی مانند احمدینژاد و حضور هشت ساله او در قدرت، امروز بعد از 10 سال همچنان نتواند از عملکرد او دفاع کند. اتفاقاً اصلاحطلبان از انتخابات 84 بدرستی این درس را فراگرفتند که اگر رویکرد و نگاه ما، اصلاح وضعیت کشور است، در گام نخست باید از تفرقه و چند دستگی دور شویم و به انسجام و یک ائتلاف حداکثری دست یابیم، که نهایتاً ما را به یک نامزد در انتخابات برساند. اگر رقابت آزادانهتر بود، نامزد اصلاحطلب معرفی شود و اگر این فضا فراهم نبود، در نهایت به نامزدی برسیم که بتواند مطالبات حداقلی ما را در ساختار حقوقی قدرت تأمین کند؛ معنی چنین رویکردی، قدرت طلبی نیست.
اتفاقاً اصلاحطلبان بعد از انتخاب روحانی اعلام کردند که اساساً به دنبال سهم خواهی از دولت نیستند و اتفاقاً با بسیاری از محرومیتها مواجه شدند، اما در سال 94 جریان ما با تکیه بر مبانی و تکیه بر گفتمان خود، هوشمندانهترین و عاقلانهترین ائتلاف را شکل داد. زیرا اگر فقط میخواستیم با نامزدهای اصلاحطلب کار کنیم، دیگر نامزدی برای ما باقی نمانده بود که با آن کار کنیم. ضمن اینکه مطالبه ما برای مجلس دهم کاملاً روشن بود، ما مجلسی با تعداد تندروهای کمتر میخواستیم که شکل گرفت. ترکیب هیأت رئیسه مجلس این را نشان میدهد. به طور قطع این مجلس با مجلس مطلوب ما بسیار فاصله دارد، اما رویکرد ما در انتخابات 94 اتفاقاً تأمین مطالبات حداقلی بود که میتوانست یک گام ما را به پیش ببرد. این امر به معنای عدول از گفتمان نیست.
اهمیت ائتلاف برای ما به مراتب بیش از این بود که نامزد ما اصلاحطلب باشد یا از اصولگرایان میانه. ضمن اینکه فکر میکنیم به لحاظ تاکتیکی تا اطلاع ثانوی به این ائتلاف نیاز داریم تا بتوانیم مسیری که از 92 آغاز شده را ادامه بدهیم.
* شما نکته کانونی و مطلوب برای انتخابات 96 را چه میدانید؟
** منصوری: همان طور که آقای سلیمی نمین اشاره کردند، باید به سمتی پیش برویم که رویکرد ما در انتخابات، اتخاذ یک گفتمان ایجابی باشد، یعنی جریان اصلاحات برنامه خود را برای کشور ارائه کرده و پیشینه خاص خود را نیز مطرح کند. در مقابل جریان اصولگرا نیز همین کار را بکند. اما آنچه تاکنون شاهد بودیم، غلبه گفتمان سلبی بوده است. یعنی هر جریانی سعی میکند روی نقاط ضعف جریان مقابل دست بگذارد، به جای اینکه بگوید که خود چه چیزی برای عرضه دارد که میخواهد کشور را به سمت توسعه ببرد. اینکه گفتم خوب است به تفاهم و چارچوبی در فضای انتخابات و سیاست برسیم، به همین دلیل است. اگر این تفاهم شکل بگیرد قاعدتاً گفتمان سلبی کمتر شکل میگیرد. هر جریان بگوید که برنامه او برای وضعیت امروز کشور چیست، ضمن اینکه باید بتواند بگوید پیشینه او چیست و بتواند از این پیشینه دفاع کند.
* آیا اصولگرایان نیز به همین تجربه و درک دست یافتهاند که ضمن حفظ راهبرد اصولی و اساسی خود، تاکتیکهای خود را تغییر دهند؟ ضمن اینکه بفرمایید شکلگیری فعالیت جبههای در اصولگرایان، آیا میتواند به درس گرفتن از واقعیتهای موجود سیاسی برای تنظیم حرکتهای بعدی تعبیر شود؟
** سلیمی نمین: همان طور که گفتم، جریانهای سیاسی هم باید مبانی نظری خود را مدنظر قرار بدهند و هم نیازها و ضرورتهای جامعه را و تلفیقی بین این دو ایجاد کنند، نه اینکه از مبانی نظری خود عدول کند. اما من این مسأله را در اصلاحطلبان جاری و ساری نمیبینم. دراین زمینه مفهوم تاکتیک رسا نیست؛ نه اینکه در مسائل سیاسی به تاکتیک قائل نباشم، اما با بحث تاکتیک نباید در جامعه سردرگمی ایجاد کنیم. اصلاحطلبان در گذشته عملکردهایی داشتهاند که این عملکردها تصویری را در جامعه ایجاد کرده و شناختی ارائه کرده است. به عبارت دیگر، اصلاحطلبان نسبت به برخی از ساختارهای نظام مواضعی را اتخاذ کردند که این مواضع منشأ مشکلاتی برای جامعه شده است. امروز اگر از آن مواضع عدول کردند، اعلام کنند، یا اگر تغییری در راهبردهای خود دادند، اعلام کنند. این اعلام، عین صداقت سیاسی است.
اگر در انتخابات 88 ساختارهای نظام را زیر سؤال بردیم، اما امروز نقض رفتار مشکل ساز دیروز خود عمل کردیم، این امر جامعه را دچار مشکل میکند که آیا ما واقعاً به ساختارهای نظام اعتقاد داریم؟ اگر دیروز اشتباه کردیم، اعلام کنیم. گفتند که اصلاحطلبان از شرایط برابر برخوردار نیستند. حتی همین نکته موجب بیاعتمادی نسبت به ساختار نظام میشود. طبیعتاً هر کسی و هر جریانی در مسائل سیاسی اشتباه میکند، اما پافشاری بر اشتباه، نبود اعتماد را در ساختار ایجاد میکند. طبیعی است که ساختار راه را برای شما هموار نکند، چون شما حاضر نیستید در این زمینه اعلام کنید که وقتی ساختارهای نظام را زیر سؤال بردیم و به هم ریختگی در کلیت جامعه ایجاد کردیم، یک خطا بود، ولو اینکه مثلاً بگوییم کار 5 نفر بود که به خارج از کشور رفتند. این را اعلام و تبیین کنید.
* اینکه مردم در دو انتخابات 92 و 94 حداقل اقبال نسبی به این جریان داشتند، نفی سردرگمی نیست که شما معتقد هستید مردم به آن دچار شده اند؟
** سلیمی نمین: رأی مردم در این دو انتخابات، پاسخی به کسانی است که پیش از این، سکان امور کشور را در اختیار داشتند. این رأی واکنشی به گذشته است، البته نه واکنش شدید، زیرا جامعه در سال 92 با رأی خود چرخش گستردهای صورت نداد، درحالی که در برخی موارد چرخشها بسیار وسیعتر بوده است. من هم از اینکه بخشی از جامعه نمیتواند فعالیت خودش را به صورت تمام و کمال دنبال کند، راضی نیستم، اما اصلاح این امر راه دارد. اگر خود را اصلاحطلب میدانیم، باید به مکانیزمهای اصلاح تن بدهیم. اگر میخواهیم اصلاحی را آغاز کنیم، اول باید خودمان را اصلاح کنیم. اصلاحطلبان در مواردی تندروی کردند، اما باید تمهیداتی اندیشیده شود که جامعه دوباره به التهاب دچار نشود. ضمن اینکه باید توجه داشت که ساختار فقط درباره تندرویهای یک جریان حساس نیست، بلکه درباره تندرویهای جریان دیگر نیز حساسیت دارد و بر او نیز محدودیتهایی اعمال میکند.
آنچه درباره احمدینژاد شاهد بودیم، جلوگیری از تکرار خطاهای گذشته بود. که فردی در دوقطبی کردن جامعه هنرمندی دارد و میتواند از طریق کشاندن جامعه به مرز پرتگاه، برای خود رأی اتخاذ کند ساختار مدیریت جامعه این امر را نمیپذیرد. درست هم هست و نباید بپذیرد و باید تمهیدی بیندیشد، باید محدودیت به وجود بیاورد. محدودیتهایی که برای برخی از جریانهای تندرو اصلاحطلب وجود دارد، از راه درست اصلاح شود. راه درست این است که گفته شود خطا کردیم. حاضر نیستند بگویند خطا کردیم، اما در عمل به گونهای عمل میکنند تا این خطا را اصلاح کنند. وقتی آقای دری نجف آبادی در فهرست قرار میگیرد، یعنی در عمل میگوییم که آن موقع اشتباه کردیم، اما این شجاعت را نداریم که در موضع رسمی، این را اعلام کنیم.
* چرا شما به گذشته تأکید دارید؟ و چرا معتقدید که تا این مواضع روشن نشود، راه برای اصلاحطلبان همچنان ناهموار خواهد بود؟
** سلیمی نمین: مثالی میزنم، کسی که ساختار روزنامه شما را بهم زد و به اصول پایبند نبود، شما به او فرصت حضور دوباره در روزنامه را نمیدهید، مگر اینکه بگوید اشتباه کرده و میخواهم براساس ساختار موجود فعالیت کند. در این شرایط شما «لطف» میکنید و بار دیگر به او اعتماد میکنید. لطف میکنید، چون خطایی در کارنامه خود دارد. بخشی از اصلاحطلبان، تناقضاتی را با خود حمل میکنند. کسانی که بعد از انتخابات سال 88، در انتخابات مجلس نهم در سال 90 شرکت کردند، گفتند ما اشتباه کردیم که ساختار را بهم زدیم. یعنی باید به ساختار احترام بگذاریم و براساس ساختار حرکت کنیم، اما حاضر نشدند که این را صریح و با صدای بلند بگویند، بویژه اینکه قبلاً گفته بودند ما از طریق ساختار مسائل را دنبال نمیکنیم.
در انتخابات 92 این حرف را بیش از گذشته در عمل دنبال کردند، اما باز هم اصرار دارند که این مطلب را در مواضع خود اعلام نکنند. یکی از چیزهایی که در اصلاح امور جامعه مؤثر است، این است که به خطاهای خود اعتراف کنیم. نباید برای من مهم باشد که احمدینژاد اصولگراست یا اصلاحطلب، وقتی خطا میکند، باید با خطای او برخورد و اعلام کرد، ولو اینکه قدرت ما کاهش یابد و از امکاناتی محروم شویم. این صراحت و شفافیت را در بسیاری از نیروهای اصلاحطلب نمیبینم و تداوم این را موجب شرایطی میدانم.
* پیامدهای نبود این صراحت برای اصلاحطلبان را در سال 96چه میدانید؟
** سلیمی نمین: بسیاری از عناصر اهل فکر نمیتوانند به این جریان اعتماد کنند. ممکن است شما کارهایی بکنید، احساسات جامعه را برانگیزید و مظلوم نمایی کنید و عدهای را با خود همراه کنید، اما عناصری که دارای حساسیتهای بالاتر و شناخت بیشتری هستند، قبول نمیکنند. اگر میخواهید جامعه به گونهای به طرفی برود که هم اصلاحطلب و هم اصولگرا، بتوانند از همه امکانات به صورت برابر استفاده بکنند، طبیعی است که باید اصلاح را درباره خود دنبال کنیم، والا همچنان مشکل خواهیم داشت.
* نکتهای که آقای سلیمی نمین به آن اشاره میکند، از سوی برخی هواداران اصلاحات نیز مطرح شد، مثلاً اینکه چرا باید به آیتالله دری نجف آبادی رأی بدهیم یا چرا آقای علی لاریجانی در فهرست امید قرار دارد. پاسخ شما چیست؟
** منصوری: مبنای اصلاحات نقد از خود است، یعنی گذشته خود را مرور کنیم و با توجه به گذشته، ببینیم که در وضع موجود چه کار میتوانیم بکنیم. این امر، اتفاقاً اوج نقدپذیری یک جریان را نشان میدهد.
** سلیمی نمین: این نقد کجا منتشر شد. جامعه از عملکرد شما آسیب دید، ضمن اینکه جامعه از شما نمیپذیرد.
** منصوری: شما نمیتوانید از جانب جامعه سخن بگویید. تنها جایی که میتواند مرجع قضاوت باشد که ما جامعه را سردرگم کردیم، صندوق رأی است. درباره کنار رفتن آقای عارف، به نکتهای اشاره کردید. اتفاقاً نه آقای عارف منتسب به حزب خاصی بود، نه آقای روحانی. ائتلاف میان دو شخصیت بود، شخصیتی بود که الزاماً حزبی نبودند، استقبال ما از اینکه جریان اصولگرایی به سمت جبهه گرایی میرود، ناشی از این است که اگر نامزدها منتسب به یک جریان شناخته شده باشند، تکلیف برای ائتلاف روشنتر است. سال 92 شکلگیری ائتلاف کار بسیار سختی بود، اما انجام شد. هر دو نامزد پذیرفتند آنکه در نظرسنجیها رأی بیشتری دارد، حضور یابد و دیگری به نفع او کنار برود. اتفاقاً حرکتهای بعدی آقای عارف نشان داد که همراه و همگام با این ائتلاف است.
واکنشی از ایشان ندیدیم که این دیدگاه را نقض کند. وجود دیدگاههای مختلف در اصلاحطلبان را نفی نمیکنم، اما دیدگاه غالب همین ائتلاف و تداوم آن است. اجازه بدهیم که معیار ما صندوق رأی و انتخابات باشد. درباره اتفاقات سال 88 نیز نظر من این است که همه کسانی که درگیر این انتخابات بوده و در شکلگیری آن وقایع نقش داشتند، در یک محیط عادلانه از خود دفاع بکنند و اجازه اظهارنظر داشته باشند. هفت سال است که یک طرف داستان در حصر است و اجازه دفاع ندارد، طرف دیگر اینقدر آزادانه فعالیت میکند که اعلام نامزدی میکند و در نهایت با توصیه رهبری از صحنه کنار میرود. این صحنهای است که من از آن به عنوان صحنه رقابت نابرابر صحبت میکنم. گذشته از این، دوست داشتم که شما درباره حرکت جریان اصولگرایی از سال 84 به این طرف، صحبت کنید.
** سلیمی نمین: شما اکنون دارید حرف خود را میزنید، پس نگویید که نمیتوانیم حرف بزنیم، پس مظلوم نمایی نکنید. من هنر جریان اصلاحات را این میدانم که در اوج برخورداری از امکانات، باز هم مظلوم نما هستند.
* آقای سلیمی نمین به عملکرد اصلاحطلبان اشاره کردند. شما بگویید که از سال 84 تا 92 اصولگرایان چه کردند و چه رویکردی را در پیش گرفتند؟ آیا فعالیت جبههای آنان در سال 96، برای آنان نتیجه لازم را به دنبال خواهد داشت؟
** منصوری: اشتباه استراتژیک اصولگرایان در سال 84 انتخاب احمدینژاد بود. باوجود مشاهده مشکلات مدیریت احمدینژاد بر کشور، متأسفانه این اشتباه در سال 88 تکرار شد. آنچه در آن هشت سال گذشت، برای اصولگرایی قابل دفاع نیست و همین امر شکلگیری ائتلاف در این جریان را با مشکل مواجه میکند. امروز جریان اصولگرایی بعد از 8 سال که کاملاً قدرت را در اختیار داشت، اگر عملکرد دولت روحانی را نقد میکند، اگر مدافع گفتمان ایجابی در انتخابات است، باید بگوید که برنامه، حرف و سخنش برای اداره کشور چیست؟ دلیل عمده شکل نگرفتن ائتلاف در این جریان این است که عملکرد اصولگرایی بویژه در 8سال احمدی نژاد، قابل دفاع نیست.
اگر اصولگرایان بخواهند بار دیگر به عرصه مدیریت اجرایی کشور بازگردند و به قول آقای سلیمی نمین خود را در معرض قضاوت مردم قرار بدهند، باید بگویند که سازوکار آنان برای رسیدن به نامزد واحد چیست؟ به نظر نمیرسد بتوانند این مشکل را حل کنند، زیرا همچنان به سامانه و ساختار منسجمی برای رسیدن به نامزد واحد دست نیافتهاند. البته برنامه اداره کشور هم اهمیت دارد. دولت احمدینژاد در سیاست داخلی و خارجی عملکردی داشته است، باید بگویند آیا آن را قبول دارند یا اینکه راه حل جایگزینی دارند. گفتمانی که من اکنون از اصولگرایان میبینم، سلبی است.
مشخص نیست که اصولگرایان، ما به ازای نقدهایی که به دولت روحانی وارد میکنند، قرار است چه رویکرد مدیریتی به جامعه پیشنهاد کنند تا قاطبه ملت را در انتخابات همراه خود کنند. برای همین است که امروز جریان اصولگرایی از پاسخگویی نسبت به پیشینه و عملکرد خود ناتوان است. ضمن اینکه باید پذیرفت که اصلاحطلبان نیز به رغم پذیرش محدودیتهای خود، از گذشته نیز درس گرفتند. مرجع اصلی ما صندوق رأی و فرصت انتخابات است و از این طریق باید تکلیف رویکرد حاکم بر کشور را مشخص کنیم.
* آقای سلیمی نمین معتقد است که این اقدام به تنهایی کافی نیست و نیازمند شفافسازی و اعلام عمومی است.
** منصوری: ایشان گفتند ما جامعه و اندیشمندان را سردرگم میکنیم. قضاوت این امر را به بزنگاه انتخابات و تصمیمی بگذاریم که مردم در صندوق رأی میگیرند. نمیتوانیم از جانب خود قضاوت کنیم که رفتار اصلاحطلبان جامعه را دچار دوگانگی کرده است، اتفاقاً دوگانگی و دوقطبی شدید در جامعه از سوی دولت گذشته دامن زده شد. کسانی که در 88 خطاکار محسوب شدند و در حصر هستند، در جامعه نبودند که بتوانند از خود دفاع کنند. اتفاقاً اگر جریان اصلاحات خطایی کرده، ما به ازای خطای خود را پرداخته و مجازات هم شده است، اما بعد از انتخابات 92 باز هم توانست افق جدیدی پیش روی کشور باز کند. اتفاقاً رویکرد اصولگرایان جامعه را دچار سردرگمی میکند. بالاخره چه زمانی قرار است این مسیر فراهم شود و چه زمانی قرار است مشکل حصر از پیش روی کشور برداشته شود؟ نباید به سمتی حرکت کنیم که جامعه، گرههایی که میشود با دست باز کرد را با دندان باز کند. ما داریم تلاش میکنیم که این گره با دست باز شود، نه با دندان.
** سلیمی نمین: توضیحات شما بیشتر بر سردرگمی میافزاید. ما به عنوان اصولگرایان بیشترین انتقاد را به احمدی نژاد، اتفاقاً در دوران قدرت او داشتیم. تشدید ضعفهای احمدینژاد در دوره دوم، موجب واکنشهای درستی در جامعه شد. آیا اصولگرایان در حمایت از احمدینژاد خطا کردند؟ خیر معتقدم مسأله 84 بحث دیگری است، در این انتخابات، جریان اصلاحطلب یک خطای فاحش مرتکب شد و آن اینکه از چرخش قدرت دفاع نکرد. اگر از چرخش قدرت دفاع میکرد، حتی احمدینژاد هم ممکن بود رأی نیاورد. اصلاحطلبان در سال 84 از چرخش قدرت حمایت نکردند.
** منصوری: طبیعی است که هر جریانی سعی میکند خودش رأی بیاورد، اما این به معنای این نیست که از چرخش قدرت حمایت نمیکند.
** سلیمی نمین: منظور من بحث تغییر قانون اساسی است که از جانب آقای هاشمی مطرح شد. آیا اصلاحات، فارغ از اینکه چه کسی بعد از آقای هاشمی رأی خواهد آورد، با این کار مقابله کرد؟ نکرد. یکی از اشتباهات فاحش اصلاحطلبان دفاع نکردن از چرخش قدرت بود که ماندگاری قدرت از جانب یک جریان را نپذیریم. اما متأسفانه اصلاحطلبان دنبال داد و ستد با جریانی افتادند که آن را مشکل جدی کشور میدانستند. آیا این ائتلاف واقعاً براساس مبانی اصلاحطلبی بود؟ نبود. نه در انتخابات 84، بلکه حتی در دوران اصلاحات نیز ائتلاف صورت گرفته براساس مبانی نبود. در دو سال اول دولت اصلاحات، این جریان با آقای هاشمی تقابل کرد، اما وقتی دیدند نمیتوانند او را حذف کنند، با او سازش کردند. آیا این امر، مطابق با مبانی اصلاحطلبی است یا مبانی قدرت؟ اصلاحطلبان در دوره هشت ساله خود در قدرت، روی تغییر مبانی حرکت کردند، نه بر تثبیت مبانی. ممکن است اکنون بگویید ما در مضیقه هستیم و به همین دلیل به حداقل بسنده میکنیم و ائتلاف میکنیم.
اما زمانی که اصلاحطلبان در اوج قدرت بودند و هم مجلس و قوه مجریه را در اختیار داشتند هم، بعد از اینکه بزرگترین تهمتهای ناروا را به آقای هاشمی وارد کردند، اما چون نتوانستند او را از قدرت حذف کنند، بعد به این جمعبندی رسیدند که باید با این کانون قدرت سازش کنند. این امر با اصلاحطلبی تعریف نمیشود. بعد از شکلگیری مجلس ششم آقایان در خفا با آقای هاشمی ملاقات کردند. من این مطلب را در کیهان هوایی نوشتم. آقایان تکذیب کردند که این دیدار صورت نگرفته است. بعد برخی نیروهای اصلاحطلب گفتند که چرا تکذیب میکنید؟ بله، آقایان بهزاد نبوی و دیگران رفتند و ملاقات کردند و گفتند ما اشتباه کردیم و دیگر به شما حمله نمیکنیم. مشکل از نظر من، این پنهان کاری سیاسی است، والا اعلام کنید که از دادن نسبتهای ناروا به هاشمی اشتباه کردیم. اما شما پنهان از نظر مردم چرخشهایی را صورت دادید که مبانی این چرخشها فقط قدرت طلبی است، نه انتخاب بهینه برای جامعه.
تا این مسأله تبیین نشود، مشکل ادامه دارد. حالا شاید هنرمندی داشته باشید و بتوانید مظلوم نمایی کنید، اما مشکل حل نمیشود. همین اواخر آقای عمادالدین باقی در مجله «صدا» نوشت که من به نقد اصلاحطلبان به هاشمی هم انتقاد داشتم. من نوشتم که اتفاقاً آقای باقی، شما بزرگترین تهمتها را به هاشمی زدی، بعد میگویی که من این حرفها را نزدم؟ این جعل تاریخ است. اینکه با جعل تاریخ افکار عمومی را با خود همراه کنید، آیا این اصالت دارد؟ در چنین شرایطی، فرض کنید که مجلس یا دولت را هم به دست بگیرید، اصالت و ارزشی ندارد و هیچ رشدی به جامعه نمیدهد. رشد در صورتی اتفاق میافتد که شما به عنوان پیشقراول، به مردم بگویید که کجاها اشتباه کردید. اما وقتی مبنا قدرت باشد، به مردم نمیگویید و این امر به جامعه رشد نمیدهد. زیرا در این صورت با خلاف واقع گویی رأی مردم را از آن خود میسازید، نه با صراحت، صداقت و تبیین.
این درحالی است که ما بدترین نقدها را به آقای احمدینژاد داشتیم. آن موقع که آقایان اصلاحطلب مجلس با کردان تبانی میکردند، اصولگرایان بودند که در مقابل او ایستادند. ببینید پیشقراول استیضاح کردان، اصولگرایان هستند یا اصلاحطلبان؟ اینها خلاف گفتن به جامعه است که ما از احمدینژاد حمایت مطلق کردیم. اگر از احمدینژاد حمایت شده، از کار درست او بوده و اگر برخورد بوده، با کار نادرست او بوده است. تبیین ما این است که زاویه او در دوره دوم بسیار شدید شد. این را با صراحت گفتیم و هزینهاش را پرداخت کردیم. خود من در جایی احمدینژاد را متوهم خواندم و با شکایت دادستانی، به 4 میلیون تومان جریمه محکوم شدم. اما بسیار بیصداقتی است که بگوییم اصولگرایان به طور تمام و کمال از احمدینژاد حمایت کردند. بله، احمدینژاد از برخی نیروهای اصولگرا چک سفید امضا گرفت، اما واقعاً اصولگرایان اصلی که در مجلس و اهل تفکر بودند، در نسبت با احمدینژاد کم گذاشتند؟ من مصادیق فراوانی دارم که اصولگرایان محکم ایستادند، اما این محکم ایستادن را در اصلاحطلبان ندیدم.
همین الان، شما هم میخواهید طرفداران آقای موسوی را داشته باشید و هم طرفداران آقای هاشمی را و این یعنی باز کردن مغازه چند نبش سیاسی است، یعنی بازی قدرت. اگر میرحسین موسوی خطا کرده، که قطعاً خطا کرده، به مردم بگویید. اما چون شما میخواهید طرفداران او را در سبد رأی خود داشته باشید، عمل خود را تغییر میدهید. در عمل میگویید که میرحسین اشتباه کرده و ما به ساختار اعتماد میکنیم، اما با صداقت و با صراحت هم بگویید. چیزی که من میفهمم این است که شما نمیخواهید 5 رأی را از دست بدهید، اما وقتی ما با آقای احمدینژاد برخورد میکنیم، پنج رأی را از دست میدهیم. از قضا جالب است که وقتی رهبری به او توصیه کرد در انتخابات شرکت نکند، آقای تاجزاده نوشت که چرا او از حقوق مدنی محروم شده است.
آیا این فرصت طلبی نیست که از یک طرف او را فاجعه میدانید و از طرف دیگر وقتی رهبری کار اصولی میکند، فرصت طلبانه از احمدینژاد دفاع پررنگ میکنید؟ این رویکرد، جامعه را به رشد نمیرساند، به تناقضهای رفتاری خود توجه کنید. این یعنی قدرت طلبی و این شایسته نیست. در اصولگرایانی که به آنان احترام میگذارم، اصلاً رگههای قدرت طلبی ندیدم؛ حتی شما به آنان هم احترام نمیگذارید. دولت روحانی کوچکترین احترامی به احمد توکلی نگذاشت و نگذاشت اینها دوباره به مجلس راه یابند، آدمهایی را آوردید که فاجعهاند، انصافاً شما در تهیه فهرست در مضیقه بودید؟
** منصوری: شما بارها به قتلهای زنجیرهای اشاره کردید؛ یا ما نمیپذیریم که چیزی به عنوان قتلهای زنجیرهای وجود داشته یا میپذیریم. اگر میپذیریم، باید استقبال کنیم که این مسأله در دولت خاتمی و در دل دولت، شناسایی و ریشه کن شد. اصل موضوع قتلهای زنجیرهای بود که باید جلوی آن گرفته میشد.
** سلیمی نمین: قتلهای زنجیرهای بازی سیاسی بود. تاریخ را جعل نکنید، جعل تاریخ یعنی فریب مردم. قتلهای زنجیرهای برای زدن رقبا و کسب قدرت مطلق بود.
* یعنی قتلهای زنجیرهای اتفاق نیفتاد؟
** سلیمی نمین: اصلاً این را نمیگویم. مثل اینکه بگوییم ساختمان پلاسکو آتش نگرفته. اما اینکه رئیس جمهوری با ماشین ساخت داخل از پلاسکو بازدید میکند، درحالی که برای سایر موارد بنز آخرین سیستم دارد، این فریب است. ساختمان آتش گرفته، اما بهرهبرداری بازی سیاسی ناشایست است.
** منصوری: شما نمیتوانید جای مردم حرف بزنید و تصمیم بگیرید. مقابله با قتلهای زنجیرهای با هر رویکردی که بود، باعث شد دامنه قتلهای زنجیرهای جمع شود. شما میگویید ما با رسانههای متعدد خود، مردم را فریب دادیم. کدام رسانه؟ صدا و سیما تا یک هفته قبل از فوت آقای هاشمی، به ایشان حمله میکرد. در طول این سالها اتفاقاً صدا و سیما به تریبونی تبدیل شد که مدام برخلاف جریان اصلاحات اطلاعرسانی میکند.
تعداد رسانههای اصلاحطلب و اصولگرا را مقایسه کنید، بعد قضاوت کنید که رسانههای ما چگونه افکار عمومی را تحت تأثیر قرار میدهند یا این رویکرد و گفتمان ماست که افکار عمومی را تحت تأثیر قرار میدهد. از آن طرف، وقتی میگویید به دلیل انتقاد از احمدی نژاد، دادستانی از شما شکایت کرده است، یعنی آن مرجع از احمدینژاد حمایت میکند و باید این را در نظر داشته باشید. هر رسانهای که بخواهد از خطوط قرمز عدول کند یا علیه نظام تبلیغ بکند یا دروغ پردازی، مرجعی هست که به آن رسیدگی بکند. بنابراین، این طور نیست که رسانههای اصلاحطلب هرچه بخواهند بتوانند بگویند.
** سلیمی نمین: سؤال من این است که یا قرار گرفتن آقای دری نجف آبادی در فهرست امید یک خیانت است، یا زمانی که ایشان را به عنوان مسئول قتلهای زنجیرهای معرفی کردید، اشتباه کردید؟ اگر با صراحت بیان کنید، جامعه قبول میکند، اما اعلام در خلوت، درست نیست. این دو با هم تناقض دارد. رسانهها باید بگویند که آقای باقی یا دیروز دروغ گفته است که به هاشمی تهمت قتل زنجیرهای زده، یا امروز دروغ میگوید که میگوید من این حرفها را نزده ام. من در اینجا کوچکترین صداقتی برای اصلاحطلبان قائل نیستم، چون یکی از رسانهها نمینویسند که شما دروغ میگویید، ولی ما به آقای احمدینژاد گفتیم که دارید دروغ میگویید.
** منصوری: جریان آزاد اطلاعات و اطلاعرسانی را قبول داریم یا خیر؟ این فرصت – البته نه برابر - در اختیار دو جریان هست. شما میگویید ظرفیت رسانههای ما بیشتر است، باشد بیشتر است. این امکان در اختیار رسانههای منتقد جریان اصلاحات هم هست که اینها را فاش کنند. ببینید برخی از رسانههای اصولگرا چه تهمتها و دروغهایی در حق جریان اصلاحات روا میدارند؟ اما کاملاً مصونیت دارند، اما این طرف با مشکلات بسیاری مواجه است. اجازه بدهید که رسانهها در فضای آزاد دیدگاههای مختلف را مطرح کنند. ممکن است کسی در رسانهای تاریخ را تحریف کند، رسانه دیگری میتواند آن را نقد کند و واقعیت را به مردم بگوید.
شما به این سؤال من پاسخ ندادید که بالاخره جریانی به نام اصولگرا در سال 88 به رغم اینکه میبیند در 4 سال اول احمدینژاد کشور را به سمت توسعه نبرده و میبیند که عملکرد او قابل دفاع نبوده، چرا در نهایت او را به عنوان نامزد معرفی میکند؟ به میرحسین اشاره کردید، من نمیدانم رسانهها تا کجا میتوانند این حرفها را منتشر کنند.
* در پایان جلسه قرار داریم. خانم منصوری، شما از چشم انداز سال 96 بگویید و اینکه رویکرد جریان اصلاحطلبی برای این انتخابات چه خواهد بود؟
** منصوری: برای سال 96 گفتمان غالب اصلاحطلبان برجام یا سیاست خارجی نخواهد بود. گفتمان انتخابات پیش رو باید بر سیاست داخلی متمرکز شود. دولت باید پیام روشنی بدهد که 4 سال فرصت داشته تا بخشی از مشکلات به جای مانده از دولت گذشته را حل کند، اکنون بگوید که چشم انداز او برای آینده چیست؟ در انتخابات آینده گفتمان اصلی و غالب، حول دو محور در سیاست داخلی تمرکز پیدا خواهد کرد؛ یک گشایشهای سیاسی که باید اتفاق بیفتد و دیگری به چرخش درآوردن چرخ تولید و خارج کردن کشور از رکود.
امروز دولت باید بگوید برنامه او برای کوچکتر نشدن سفرههای مردم چیست. بخشی از مطالبات نیز پایان دادن به چالشهایی است که برخی با حصر ادامه پیدا میکند و خارج کردن کشور از گرهای که امروز با آن مواجه است. زیرا تداوم این امر، میتواند دوقطبیهای جامعه را تشدید کند. درحالی که نباید به تنشها و دوقطبیها دامن زده شود و باید در یک فضای آرام انتخابات آینده را برگزار کنیم.
** سلیمی نمین: یکی از چیزهایی که باید به آن پایبند باشیم، انصاف در عرصه سیاسی است. اصلاحطلبان فاقد این انصاف هستند. ما را متهم میکنید که تمام قد از احمدینژاد دفاع کردید، درحالی که وقتی او خودروی خود را به حراج گذاشت، مطلب نوشتم که این فریبکاری است و هیچ کس ساده زیستی خود را به نمایش نمیگذارد. از این رو میگویم این شما هستید که این صداقت را نسبت به دولت از خود به نمایش نمیگذارید.
* فکر میکنید که مردم نیز برداشتشان از اصولگرایان مانند شماست؟
** سلیمی نمین: بله، نشانهاش اینکه در مجلس رأی آوردند. این امر از قضا به خاطر همین صداقتی است که مردم در اصولگرایان یافتند. اصولگرایان یک مبانی دارند که روی آن ایستادهاند و حاضر نیستند براساس نگاه به قدرت، مبانی خود را تغییر دهند.
* و در 96، فکر میکنید اصولگرایان چه خواهند کرد؟
** سلیمی نمین: فارغ از اینکه چه جریانی رأی بیاورد، باید با بازیهای رأیآوری مقابله کنیم. اگر به منافع و مصالح کشور صادق هستیم، جلوی بازیها را بگیریم. بازیها و هنرمندیها میتواند دو رأی بیشتر برای ما کسب کند، اما باید اصالت را به رشد جامعه بدهیم و نگذاریم برخی بازیها میدان فهم جامعه را غبارآلود کند. نگذاریم عدهای جلوی رشد جامعه را بگیرند.
اصلاحطلبان در انتخابات 96 باید جریانات فکری را به جامعه بشناسانند، اگر صداقت دارید و به رشد جامعه فکر میکنید، نباید مانند سال 94 عمل کنید، یعنی به مردم بگویید که رأی فهرستی ندهید. اصولگرایان گفتند فهرست دادیم، اما از مردم خواستند که افراد فهرست را بشناسند و هرکدام را صالح دانستند، رأی بدهند. اصلاحطلبان این کار را نکردند و در تاریخ یک برگ تاریک را با فهرستی رأی دادن به خود، رقم زدند، همین باعث شد که یکی مانند اقای ... رأی بیاورد و در مجلس از خطای فاحش پدرش حمایت کند.
اکنون باید برنامههای خود را بگویند، در دور اول نتوانستند، اکنون بگویند که میانه روی یعنی چه و تعریف هایش را مشخص کنند. ما باید براساس فکر و اندیشه جامعه را به صحنه رأی دادن بکشانیم. جامعه این قدر لطف دارد که رأی بدهد، ما قطعاً به نتیجه رأی تن میدهیم، اما رأی مردم براساس شناخت باشد، نه براساس بازیهای سیاسی ما.
** منصوری: فهرستی رأی دادن نشانه عوام فریبی نیست، بلکه نشانه هوشمندی است. بعد از هر انتخاباتی ممکن است نامزدی تخلف کند و برخلاف فهرست عمل کند، یا عهدشکنی و منفعت طلبی کند.
این تجربه، مردم را هشیارتر و بیدارتر میکند که در انتخابات بعدی بهتر عمل کنند. انتخابات شورا در پیش است و مردم پلاسکو را مد نظر قرار دارند که اعضای آتی شورای شهر برنامهشان برای مدیریت بحران و پیشگیری از مشکلات شهر تهران چیست. به جامعه اعتماد کنیم و جریان آزاد اطلاعرسانی را قبول کنیم. در دورهای، یک جریان سیاسی میتواند با نامزدهای معرف خود، وارد انتخابات شود، اما در زمانی که نمیتواند مجبور است به حداقلها تن بدهد. معتقدم با ائتلاف مبانی نقض نمیشود، بلکه در جهت تقویت مبانی است.
در انتخابات 96 بسیار خوب است که به سمتی برویم که رویکرد ما ایجابی باشد، بگوییم حرف و برنامه ما چیست و چه نقدی به شرایط موجود داریم و چه برنامهای برای رفع نقدها داریم. تخریب نکنیم و تهمت نزنیم. این یعنی رسیدن به مفاهمه که جامعه را از احتمال وجود تنش و تشدید دو قطبی دور میکند. به مردم اعتماد کنیم و آنان را کسانی نبینیم که فریب می خورند، مردم همیشه مظلومانه آمدند و با اعتماد به صندوق رأی، نظام را تقویت کردند.
** سلیمی نمین: سیاستمدار فریب میخورد، مردم عادی فریب نمیخورند؟ به مردم احترام میگذاریم، اما نگذاریم که فریبکاری در جامعه گسترش پیدا کند. وقتی به فرزند خود میگویید که فریب نخورید، یعنی به او احترام نمیگذارید؟ با این شیوه در سال 96 هیچ کدام از اصلاحطلبان به سمت تبیین نمیروند. اعتماد شما به مردم، یک شعار است، شوخی نکنید. وقتی اجازه میدهید باب فریبکاری باز شود، یعنی به شعور مردم احترام نمیگذارید. اگر به شعور مردم احترام میگذارید، نگذارید فریبکاری سیاسی در جامعه رشد پیدا کند.
http://www.iran-newspaper.com/?nid=6422&pid=12&type=0
ش.د9503656